سطل آشغال :

وسیله‌ ای ا‌ست موجود در خیابان‌ها جهت ریختن زباله در اطراف آنها !

مدرک تحصیلی :

کاغذی مستطیل شکل، در ابعاد مختلف که بسته به مقطع ، قیمتش فرق می‌کند !

اوراقچی :

تنها موجودی که زنها را بهترین رانندگان دنیا میداند !

حراج :

اصطلاحی‌ است که در آن به قیمت اصلی کالا درصدی اضافه کرده

و با ماژیک قرمزروی آن خط زده و قیمت اصلی کالا را در زیرش درج می‌کنند …!

رئیس :

فردی که وقتی شما دیر به سر کار می‌روید خیلی زود می‌آید

و زمانی که شما زود به اداره می‌روید یا دیر می‌آید و یا مرخصی است …!

بزرگراه :

نوعی پیست رالی به همراه یادگیری به روز ترین فحش‌های ۲۰۱۰ !

شب امتحان :

شب التماس به درگاه خداوند !

شب توبه !

البته مجموعه برگه های کمک آموزشی (تقلب) هم بد نیست

تحقیق :

Copy & Pasteکردن مقالات اینترنتی !

بیرون هم که پروژه میفروشن … ۲۰ تا ۳۰ هزار تومن هلو !

گارانتی :

یک اسم صرفا زیبا و خوش تلفظ که تنها کابرد آن در هنگام خرید است !

وقتی هم میبری میگن : تعویض که نداریم روی اون جای انگشت دست خورده هست !

بعد از ۳۸۹۲۶۴۹۸۲۶۴۳۲ بار التماس میگن اوکی تعمیرش میکنیم !

این قطعه رو ۸۹۳۶۲۴۹۳۸۲۶۴۹۳۲۸۶۴ روز دیگه میتونید تحویل بگیرید !

بیمه‌ عمر :

قراردادی که شما را در تمام عمر فقیر نگه داشته

تا شما پولدار مرده و مراسم کفن و دفنتان آبرومندانه برگزار شود !

قبولی در دانشگاه :

نتیجه‌ای است در کمال عدالت و انصاف

که هیچ ربطی به رتبه‌ کسب شده توسط شما و تلاشتان ندارد !

سریال :

فیلمی‌ است چند قسمتی، که روش مصرف مواد مخدر و آخرین

شیوه‌های دزدی را به شما آموزش می‌دهد …!

تلفن همراه :

وسیله‌ای ۴ ‌کاره جهت کلاس گذاشتن، آهنگ گوش کردن ، عکس و فیلم گرفتن و نهایتا مخ زنی !

گرانی :

واژه ای است زاده‌ توهم غربیان که در ایران تاکنون مشاهده نشده است !!!

مترو :

سونای بخار عمومی و متحرک با بوی زیبای عرق نعناع  عرق گلاب !

عرق جوراب ، عرق گربه مرده ، عرق ماهی سفید ، عرق بوی دهن وزغ و …!!!

سر بر میگردونی میبینی یکی هم شبیه گودزیلا تو دهنت وایساده

و بر و بر داره نگات میکنه !!! بوی وزغ همچنان ادامه دارد …

عذرخواهی :

از مد افتاده است و بجای استفاده از کلمات معذرت میخوام ، ببخشید ، متاسفم

از کلمه های :حالا بی خیال شو ، خیلی خب بابا ،

ای بابا خب بابا ، خودتو لوس نکن ! و … استفاده می‌شود!

خودپرداز :

دستگاهی‌ است که همیشه‌ خدا باید برای رسیدن به آن در صف ایستاد

و اگر صفی در کار نباشد ۹۷/۴۵ درصد اوقات خراب است !

اونجاهایی هم که ظاهرا سالمه و خلوت میری کارتت رو میذاری

یهو میبینی کارتت رو قورت داد !

شناسنامه یا کارت ملی :

دفترچه و کارتی که هرکدام از آنها بدون دیگری فاقد ارزش بوده و حتما جفتشان لازم هستند !

اگر کارت ملی بدی شناسنامه میخوان

شناسنامه بدی کارت ملی میخوان

جدیدا هر دو رو با هم بدی گواهینامه میخوان

گواهینامه بدی میگن پس کارت ملی کو؟

کارت ملی و گواهینامه باهم بدی میگن شناسنامه کو؟

هر سه تا رو باهم بدی میگن کارت پایان خدمت کو … !!!؟

ایرانسل :

خط تلفنی است جهت ایجاد مزاحمت و سر به سر دوست و آشنا گذاشتن !

برای کلاه برداران بسیار کاربرد دارد !

برای چخوس (Chokhos = زید) بازان بسیار بسیار کاربرد دارد !

از پذیرفتن خانم‌های بد حجاب معذوریم ! :

تابلویی که در همه‌جا نصب شده، جهت خنده و عوض کردن روحیه‌ی مردم !

و در نهایت علامت تعجب (!) :

علامتی است که اگر اون رو از من بگیرید

من هیچی نمیتونم بنویسم !

فرهاد مجيدي از کشاورز تا بازگشت به استقلال:
سوم ژوِئن سال 1977 و يا بهتر بگوييم 13 خرداد 1355 در تهران به دنيا آمد. در يک خانواده اصيل با وضعيت مالي و اجتماعي خوب رشد کرد. کم کم به فوتبال علاقه مند شد. او در کنار دو خواهر و يک برادر بزرگ شد. برادر کوچک تر فرهاد را هم خوب مي شناسيد. فرزاد مجيدي که درست بسان فرهاد از بهمن به استقلال تهران پيوست. فرهاد از کودکي عاشق فوتبال بود. از تيم هاي پايه کار خود را آغاز کرد. گرچه مادرش به طور کلي مخالف حضور او در ميادين فوتبال بود اما پدرش از همه نظر يار و پشتيبان او بود. فرهاد مجيدي اين روزها دوباره پيراهن استقلال تهران را بر تن کرده است. پيراهني که با آن به فرهاد مجيدي تبديل شد و شايد با آن از دنياي فوتبال خداحافظي کند.
اولين تيم رسمي و تقريباً مطرح او جوانان کشاورز بود. تيمي که با کمبود امکانات مواجه بود اما با اين حال اين مساله باعث نشد تا فرهاد مجيدي فوتبال را کنار بگذارد. پس از حضوري تقريبا کوتاه در جوانان کشاورز در همان رده سني به تيم بهمن پيوست. وضعيت در تيم جوانان بهمن بهتر از کشاورز بود. روزي 3 بار تمرين مي کرد. تمرين هاي سنگين و نفس گير. براي حضور در مسابقات استاني به تيم صنايع پارچين پيوست و مدت کوتاهي به صورت بازيکن قرضي در اين تيم توپ زد. درخشش او در تيم صنايع باعث شد تا مربيان تيم اميد بهمن براي جذب دوباره او تلاش کنند. پس از هشت ماه بازي در صنايع پارچين وارد تيم اميد بهمن بود. او مي دانست که اگر در رده سني اميد موفق ظاهر شود مي تواند به تيم بزرگسالان و مطرح بهمن راه پيدا کند. پس وقت تلاش بود! تلاشي براي رسيدن به يک آرزوي ديرينه! او پس از يک دوره کوتاه به آرزويش رسيد و پيراهن تيم بزرگسالان بهمن را بر تن کرد. آن روزها بهمن در شرايط خوب و آرماني قرار داشت. او حالا آرزوهاي بزرگتري در سر داشت.
پس از درخشش در تيم بزرگسالان بهمن به استقلال تهران پيوست. تيمي که هميشه آرزوي پوشيدن پيراهنش را در سر داشت. فرهاد مجيدي مي دانست که راه سختي در پيش دارد. راهي که به قله هاي افتخار ختم مي شد. او در استقلال به يک شاه مهره تبديل شد! شم بالاي گلزني و هوش فوق العاده او باعث شد که به يکي از موفق ترين و محبوب ترين بازيکنان آن زمان استقلال تبديل شود. به واقع مي توان از فرهاد مجيدي به عنوان يکي از ستاره هاي اواخر دهه هفتاد نام برد. گل که مي زد يک دستش را روي سينه مي گذاشت و دست ديگر را باز مي کرد! حرکت او بعد از هر گل تکرار مي شد. مجيدي سالها براي استقلال بازي کرد و در واقع همين مساله باعث شد که حتي امروز محبوبيت خاصي بين هواداران استقلال داشته باشد.
درخشش او در بازيهاي ليگ ايران و حتي در سطح آسيا با پيراهن استقلال باعث شد تا سران باشگاه راپيد وين اتريش که با استقلال روابط حسنه اي داشتند سخت به دنبال جذب فرهاد باشند. فرهاد مجيدي تصميم خود را گرفت و در زمان حضور فتح الله زاده به اتريش ترانسفر شد. گرچه حضور او در اتريش چندان رويايي و همراه با موفقيت نبود اما فرهاد هميشه از آن به عنوان يک تجربه طلايي ياد مي کند. اختلاف در مبلغ قرارداد و همين طور يکي دو مصدوميت سنگين باعث شد تا فرهاد مجيدي فکر ادامه فوتبال در اروپا را از سر خود بيرون کند. رضايت نامه او بعد از يک فصل نا موفق در اتريش صادر شد.
شايد فکرش را نمي کرد که در امارات به آن همه موفقيت برسد. اولين تيم او در امارت الوصل بود. پس از مدت کوتاهي با شرايط فوتبال امارات آشنا شد. کم کم به يک ستاره محبوب در بين شيوخ اماراتي تبديل شد و پوسترهاي او در سرتاسر امارات به چشم مي خورد. سبک بازي او با ديگر بازيکنان آنقدر متفاوت بود که بازيهاي او خيلي زود به چشم آمد. فرهاد مجيدي از نظر مالي نيز آنقدر تامين بود که جايي را جز امارات ترجيح نمي داد. پس از الوصل به الاهلي امارات پيوست. در آنجا نيز بازيهاي خوبي به نمايش گذاشت. اما در سال 2003 به عنوان بازيکن قرضي به تيم العين امارات پيوست تا در جام باشگاههاي امارات به ميدان برود. او آن سال در بازي نيمه نهايي جام باشگاه هاي آسيا و در برابر داليان درخشيد و به يک قهرمان تبديل شد. گل رويايي او در آن بازي العين را به فينال جام باشگاهاي آسيا برد و در آخر او با العين قهرماني در آسيا را تجربه کرد. او دوباره به الاهلي پيوست. در طول مدت حضور در الاهلي حدود 130 گل براي اين تيم به ثمر رساند و در سال 2006 اين تيم قهرمان ليگ امارات شد.
او در سال 1375 براي اولين بار به تيم ملي دعوت شد. محمد مايلي کهن مربي وقت تيم ملي به توانايي هاي فرهاد اعتقاد داشت. فرهاد مجيدي اولين بازي ملي خود را در برابر کويت و در سال 1375 انجام داد. گرچه او همراه تيم ملي به جام جهاني 1998 فرانسه هم رفت اما از او به عنوان يک بازيکن کم فروغ در رده ملي ياد مي شود. او در حالي که در اوج بود و در امارات مي درخشيد خيلي کم به تيم ملي دعوت مي شد و زماني هم که به اردو ها ملحق مي شد به دليل دوري طولاني از تيم ملي نمي توانست به هماهنگي لازم برسد. او در طول دوران بازيگري خود 41 بازي ملي انجام داده است و تنها موفق به ثمر رساندن 10 گل شده است.
مشکلات داخلي او با مديران النصر امارات و فسخ قراردادش باعث شد تا در بدو ورود دوباره ناصر حجازي به استقلال، صحبت از بازگشت فرهاد مجيدي به ميان آيد. فرهاد مجيدي پس از کش و قوس هاي فراوان به استقلال پيوست تا به قولي که در زمان جدايي اش از استقلال داده بود عمل کند. او در حالي به استقلال پيوست که مديران پرسپوليس نيز به دنبال جذب او بودند. فرهاد مجيدي پس از رفت و آمدهاي فراوان بلاخره کارت آي تي سي خود را دريافت کرد فرهاد مجيدي مي خواهد با درخشش در تيم محبوب و اسبق خود بار ديگر به يک ستاره تبديل شود.